تلخ و شیرین زندگیمون

شب و روز در تو عمل مى کنند، تو هم در شب و روز عمل کن، و از تو مى گیرند، پس تو هم از آنها بگیر. امام عـلى (ع)

تلخ و شیرین زندگیمون

شب و روز در تو عمل مى کنند، تو هم در شب و روز عمل کن، و از تو مى گیرند، پس تو هم از آنها بگیر. امام عـلى (ع)

آخرین مطالب
محبوب ترین مطالب

۸ مطلب در آبان ۱۳۹۴ ثبت شده است

صبح جمعه با گوشی ایمیلمو باز کردم یهو دیدم اسی جونم ایمیل داده

از خوشحالی تو جام نیم خیز شدم با یه ذوق و هیجانی شروع کردم به خوندن :(

گفدم الان اسی یه عالمه تعریفیده...

"با سلام

با تشکر از زحمات شما
یک سری کامنت گذاشتم در مقاله. بعد از اصلاح یک بار دیگر برای من بفرستیدو......"

خوشحالیدم که ازم تعریفیده ولی چشمتون روز بعد نبینه وقتی کامنتاشو تو پیوست خوندم نیست و نابود شدم :|
از یه مقاله ده صفحه ای نزدیک سی تا ایراد گرفده بود :((((
برا همین تو ایمیل تشکر کرده که یهوو از هم نپاشم نیست و نابود شم :((((((((((((((((((
حالا من و موندم و این همه اصلاحات نهایتا تا فردااااااااااااااااااااااااا
۴ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۶ آبان ۹۴ ، ۱۷:۳۴
asal asali

انگاری یه ملاقه انداختن ته دیگ دلم هرچی توش بوده در آوردن:(

لامصب هرچی غذا هم می خورم جاش پر نمیشه:)

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ آبان ۹۴ ، ۰۷:۵۰
asal asali

دوست داشتم طراح می بودم و طرح ذهن بهم ریختمو تند تند پیاده می کردم

بعدش می شستمو اونا رو تحلیلش می کردم.


+طرح ذهنم این روزا بسیار اشفته اس.طوری که وسط یه کاری یهو اونو رها می کنمو میشینم روبرومو نگاه می کنم .......

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ آبان ۹۴ ، ۱۲:۴۹
asal asali

تلخ تلخم مثه حلیره

خیلی سخته تو دادگاه دلت حق به خودتم ندی!

همش چشمم گوشه گوشه خونه رو می گرده مامان رو پیدا کنه تا بشن وکیل مدافعم ولی..

نیستن دیگه نیستن:(((

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ آبان ۹۴ ، ۲۱:۲۲
asal asali
امروز میخام گوشیمو بزارم روی سایلنت تو کیفم تا بدون این تکنولوژی اروم و بی دغدغه زندگی کنم ...
موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۳ آبان ۹۴ ، ۰۹:۵۰
asal asali

امروز نگران تر از دیروز به پنل وبم نیگا می کردم >__<

چن روزیه یکی از دوستان غیبش زده:(((

وقت علوسی هم نیس که بگم علوس شده :)


حسنا جوجری کوجایی دخملم نگرانت شدم:((((((

۷ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۵ آبان ۹۴ ، ۱۳:۵۳
asal asali

روزها مثه برق و باد داره می گذره و من بین زمان حیرون و ویرون نظاره گر اینم که کجای این زمان وایسادم

مثه وقتی که کنار جاده وایسادی و می بینی ماشینا ویژژژژژژژژژژژژژژ از کنارت رد میشن و بدون اینکه نگاهی بهت بندازن:(

زمان رو به همین راحتی دارم از دست می دم

اگر بگن بیا فردا نوبت تویه دستم خالیه خالیه......

جرات نوشتن وصیت رو ندارم تا به همسری هم یه حرفی می زنم اخم و ناراحتی میکنه اون سرش ناپیدا...

اما با رفتن دایی پدرم تو فاجعه منا همش حسرتی مونده تو دلم که اونا دستشون پر بوده من چی؟

کاش من هم همت اونا رو تو انجام کارهای خیر داشتم و از گناه دوری می کردم.......

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

*دیشب پسر خالمو دیدم ناراحته می گم چرا ناراحتی؟ میگه همکلاسیم با برادرش تو جاده وکیل آباد تصادف کردن کشته شدن.

میگم خدا بیامرزشون حالا چرا تلفن و تلفن کشی داری ؟

میگه دنبال یکی هستیم براش نمازاشو بخونه !

میگم مگه نمی خوند؟

میگه نه، هفت سال نماز قضا داره...

خدا خودش به هممون رحم کنه ...

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ آبان ۹۴ ، ۱۳:۲۰
asal asali

 بالاخره شاخ غولو شکسدمو مقالمو تحویل اسی جون دادم

به نظرم مقاله خوبی از آب دراومد:))

۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ آبان ۹۴ ، ۱۳:۰۹
asal asali