تلخ و شیرین زندگیمون

شب و روز در تو عمل مى کنند، تو هم در شب و روز عمل کن، و از تو مى گیرند، پس تو هم از آنها بگیر. امام عـلى (ع)

تلخ و شیرین زندگیمون

شب و روز در تو عمل مى کنند، تو هم در شب و روز عمل کن، و از تو مى گیرند، پس تو هم از آنها بگیر. امام عـلى (ع)

آخرین مطالب
محبوب ترین مطالب

امروز هم یه غذای تازه درست کردم.خیلی سریع و اسون:)

مواد لازم خوراک ماهی من دراوردی عسلی به شرح ذیل می باشد.خخخخ

یک تن ماهی

نصف فلفل دلمه متوسط

یک سوم کنسرو ذرت

زنجفیل تازه رنده شده یک قاشق

لوبیای پخته یه پیمانه

گوجه فرنگی یکی

با ادویه لازم  مثل اویشن و لیمو ترش کنار غذا

همه رو قاطی پاطی میکنیم بیست دقیقه سر گاز می ذاربم .بعدش هممممم نوش جون:)))

طعم جدیدی بود مخصوصا زنجفیلش که بوی بد تن ماهی رو گرفده بود

گرمی زنجفیل و فلفل دلمه ای، سردی تن ماهی و لوبیا رو هم جبران نموییده بود.


*اما الان اعتراف می نمویم  دلم درد موکونه بس که خوردم>_<. لدفن بی جنبه بازی درنیارین کم بخورین:|

۴ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۱ بهمن ۹۴ ، ۱۵:۵۱
asal asali
یه کوچولو نتیجه رژیمم رو گرفدم:)
راضیم. همش خاطرات اون دورانی که رژیم داشتم میاد جلو چشمم چه روزهای خوبی بود.
بهترین تغذیه رو اون موقع داشتم:) رژیمی که ذره ای گرسنگی توش نکشیدم و برخلاف انتظارم اعصاب آروم و بی استرسی داشتم:)

داشتن یه نتیجه خوب از رژیم اولیه خیلی مهمه .حداقل برا من مثه موتور متحرک بوده.

دیشب رفدم روغن نارگیل و کندوش گرفدم . میگن برای رشد موها و ابروها خیلی خوبه .
نتیجشو می گزارشم که شما هم خواستین استفاده بنمویین^__^


چپ چپ نیگام نکنین &_& بیست و هشتم بهمن دفاعمه :(

۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۱ بهمن ۹۴ ، ۱۳:۰۳
asal asali
مدتیه تو گوش شوشوخان می خونم که این بانکه سخت وام میده و اذیتمون می کنه و چیکار کنیم و این حرفا
خلاصه بیچاره رو  کچلش کردم:) همون دولاخ موشم داشت به فنا می رفد:)))

دیروز خداروشکر کارهای ضامنینشو انجامیدیم بدون هیچ دردسری  O_o

حالا شوشوخان هی یادآور میشن غرغرهای بنده رو >_< که راه بیراه به روی سرشون آوار می شد^__*

منم دیدم خیلی داره خوش به حالش میشه جدیدا به یه چیز دیگه گیر دادم ^___^
۲ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۱ بهمن ۹۴ ، ۱۱:۱۴
asal asali

الان جنگ اعصابی بین عقل و احساسم جاریه:(

رئیسمون بعد چن روز ماموریت اومده دم در اتاقمون احوالپرسی

اما نه جلوی پاش بلند شدم نه رسیدن بخیر بهش گفدم!یه سلام خشک و خالی فقط!

چرا مدیران به مرور زمان طوری رفتار میکنن که یک احترام ساده از یاد کارمندشون میره؟

عقلم میگه باید ادب رو بجا می اوردم لامصب بدجوری داره احساساتمو ضرب و شتم میکنه:(((

اشتباه کردم واقعن:(((

۴ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۸ بهمن ۹۴ ، ۰۸:۴۳
asal asali
عسلی دکتری می نموید:))

کسانی که صورت های لاغری دارن و می خوان صورتشون پرتر بشه اما وزنشون اضافه نشه
به نسخه پیچی زیر توجه بفرمایند:|

+ 5 دانه بادام درختی تفت نداده روزانه ناشتا میل بفرمایید تا صورتی هلووووووووو داشته باشین:)

این نسخهه جوووووووووواب داده هاااااااااااا .
۶ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۷ بهمن ۹۴ ، ۱۰:۳۲
asal asali

یکی از همکارانم معلول جسمی اند.

یک خانم مصمم و پرمحبت.

نزدیک پنجاه سالشونه اما دانشجوی دکترایند در یکی از استان های دیگه!

اخر هر هفته با اتوبوس یا تاکسی خطی ها تک و تنها میرن به شهر محل تحصیل!!

اصلا تو ذهنم نمی گنجه چطوری با ویلچر تنها سوار اتوبوس و ون و مترو حتی میشن و صبح به صبح میان سرکار:(

اراده بعضی ها ستودنیه به خدا...یعنی من عمرا این توانایی رو داشته باشم.


۵ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۵ بهمن ۹۴ ، ۱۱:۲۲
asal asali
چن وقت پیش تو اداره مجله ای رو دیدم که یکی از مدیران به دیدار بچه های شیرخوارگاه علی اصغر رفته بود.
دوتا بچه کوچیک که یه سال هم نداشتن با لباسای یه شکل اومده رو زانوهاشون وایساده بودن کنار تخت و با دستاشون لبه تخت رو گرفته بودن. هر دوشون با یه شوقی که تو نگاهشون بود داشتن به بازدید کننده ها نگاه می کردن...
تا تصویر رو دیدم ناخودآگاه لرزه به تمام بدنم افتاد و مجله رو پرت کردم کنار...
اخه بچه شش ماهه رو چه گناهیه؟چرا اینطور مشتاق اومده لبه تخت رو زانوهاش وایساده که چن تا آدم رو ببینه:(
سعی کردم دیگه سروکارم به اون مجلهه نیفده تا این که یه بار نه چندبار دیگه متاسفانه اون تصویر رو دیدم و هر دفعه دلم بیشتر از قبل لرزید و اشکام ریخت.
تصویر مجله رو کندم و ریز ریزش کردم انداختم تو سطل آشغال تو سالن که هیچ اثری ازش تو اتاقم نمونه...

+یکی از اون بچه ها عجیب شبیه عشق عمه بود. اگر گمان می کردم خود عشق عمه اس  به جای اینکه سرگرم بازیش باشه اینطور از خوشحالی زل زده به چهارتا آدم دیوونه می شدم:((((

++ امسال خدا یه نوه کوچولو رو بهمون هدیه کرد:) علی من عشق عمه:)

+++علی رو برادرم بعد از سالیان سال انتظار از بهزیستی گرفتن. موجود کوچولویی که عشق و محبت رو تو خانواده ما دوچندان کرده:)))

++++خدا به همه بچه یه سرپناه پراز محبت و امنی بده. الهی آمین
۲ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۵ بهمن ۹۴ ، ۰۸:۰۳
asal asali

دوهفته پیش دلم بدجوری هوای مامانو کرد. چند شبی بود خوابشونو میدیدم:)

این شد که رفتم بهشت رضا .قطعه شهدا روبروی قطعه مادران و پدران شهیده. 

از سرمزار مامان میشه مزار هاشم و حسین رو دید...

رفتم پیش داداشی و دایی جونم برا عرض ادب که با دیدن قطعه شهدای مدافع حرم دلم گرفت

اشک امونمو برید.

چطور به یه سال این قطعه پرشد؟دارن چی کار میکنن با جوونای مسلمون؟

شب جمعه ای خانواده هاشون اومده بودن سر مزارشون و قران تلاوت میکردن:(


چندتا عکس از مزار این شهدا در ادامه مطلب گذاشتم.

۲ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۰۴ بهمن ۹۴ ، ۰۸:۱۰
asal asali
ما وبلاگ نویسا از نوشتنمون هدفای مختلفی داریم.
بعضی ها می خوان خاطراتشونو ثبت کنن . بعضی ها می خوان محلی باشه برای خالی کردن خودشون تا بعد نوشتن سبک تر شن.
به این باور دارم اونایی که توی وبلاگاشون همیشه از ناراحتی هاشون می نویسن صرفا آدم های غمگینی نیستن خیلی هاشون شاد و با انگیزه ان. همینطور نویسنده هایی که هر وقت وبلاگشون رو می خونی لبخند برروی لبانت میاد صرفا آدم های همیشه شادی نیستن .
به نوشتن های هم احترام بزاریم.
مراعات کردن حال دیگر خوبه اما هرکسی در هر برهه ای از زندگیش نوشته هاش خاصه. دوران کنکور، پیدا کردن کار، ازدواج، دوران زندگی مشترک و...
زود هم رو قضاوت نکنیم.
بزاریم که راحت حرف های خودمون رو تو وبلاگامون بزنیم .بدون این که نگران خواننده ای باشیم.
ممنون
۳ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۰۳ بهمن ۹۴ ، ۱۱:۳۷
asal asali

نزدیک دو ماهه داریم خونه آینده رو بازسازی می کنیم.

برا هرجاییش با همسری مشورت می کنیم نظرات من هول و حوش کاربردی بودن میچرخه.

همفکری کردن برای زندگی آینده لذت بخشه.

حتی این که قفسه مواد شوینده خونه رو جایی بزنیم بالاتر از زمین تا اگر خدا فرزندی بهمون داد نگرانش نباشیم که بره سر اونا...

انتخاب گاز روکار برای این که کلیداش دم دستش نباشه...

نگران بودن از پله ده سانتی پذیرایی به آشپزخونه که یه وقتی نیفته روی زمین سر و صورتش بخوره به لبه تیزش...

دل خوشی داریمااااااا کو تا نی نی:)))))))

خداروشکر به الطافش امیدواریم.

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۳ بهمن ۹۴ ، ۱۱:۲۶
asal asali