دلم بارونیه
سه شنبه, ۱۰ فروردين ۱۳۹۵، ۰۸:۴۰ ب.ظ
اخرین شبی که توی اتاق خودم روی تخت خودم می خوابم. سرشبی رفدم به شستن ظرفای خونه وقتی یادم اومد دیگه نیسدم تو این خونه
و این اخرین شبیه که خونه حاجیم اشک امونمو برید.
چشم باز کردم دیدم حاجی پشت سرم وایسادن
اخه اخرین شب مصادف با عید مادرم باشه مادرتم که پیشت نباشه و یه حاجی و یه دخترش فقط....
۹۵/۰۱/۱۰