دیشب به خونه داداشیم زنگ زدم که فردا شب که مهمونیتونه من و شوشو دیرتر میایم و کار داریم و این حرفا. گفدم عصری حاج بابا رو زود می رسونم خونتون که از اول مراسمتون باشن.
دیدم اوووووووعه زن و شوهر خندون و قبراقن:) میگم چی شده با دمتون گردو می شکنین بگین ماهم شاد شیم:)
زن داداشی می گه رفدیم برا دومادمون لباس خریدیمo_O
گفدم کی دوماده؟؟؟؟ کی جراتیده فرداشب بجز شوشوی من دوماد باشه؟؟
دیدم زده زیرخنده میگه پسمل گل من:))
رفدیم براش لباس خوشمل خریدیم تنش کردیم هی داریم قربون صدقه اش می شیم:))))))
گفدم خوووووووووو اگه خعلی نانازه لباسش بزارین برا علوسیم:(
موخام عشخ عمه رو همش روز مراسم بغل کنم تا تو فیلما و عکسا بیفده:))
* مراسم امشب دادشی چند منظوره است:))
پاگشای من، جلسه خونوادگی، ولیمه ماشین شاستی بلندش، ولیمه به مناسبت ورود عشخ عمه به فامیل.خخخخخخخخخخخخخ
** برادرم بعد بیست و دوسال بچه دارنشدن پسری رو به فرزندخواندگی گرفدن که شده عشق من عشق هممون .خدا حفظش کنه. خدا همه بچه های بی سرپرست رو آشیانه گرمی بده .الهی آمین