دلم گرفته
بخاطر شرایط کاری همسر ایشون بعضی اوقات تا 48 ساعت خونه نیستن.
همیشه این منم که بخاطر گردش شیفت کاریش برنامه خودمو زندگیمونو هماهنگ میکنم.
حتی شده مهمونی دعوت بودم نرفتم که شوشو خونه بعد مدتی تنها نباشه یا بلند نشه بره خونه مامانش بعدا برام حرفی درست بشه که پسرمون بعد عمری خونه اس خانمش میره خوش گذرونی!!
دیشب یهو اومد گفت من دو روز و نیم نمیام خونه بخاطر شرایط کاریم!
قبول دارم که نمیشه نره و من چاره دیگه ای ندارم.
اما از دیشب هی مثه پتک میخوره تو سرم که اینقد که من سعی میکنم یه وقتی که خونه هست تنها نباشه برا او هم مهمه؟
نه دیگه میگه یه کاریش میکنه خووو یا تو خونه وایمیسه یا میره خونه حاجی!ولی نمیگه تو برنامت چیه:/
**امروز ناراحت بودم به خواهرم میگفتم که چقدر دیوونه ام هی میگم بچه بچه!وقتی تمام زحمتاش میخاد بیفته رو دوش من بیکارم؟
در جواب خواهرم میگه برو خداروشکر کن که یه کار خوبی داره میدونی الان چقدر از سرپرستای خونواده کار درست درمونی ندارن؟!
***میریم کمی کمرنگ بشیم تو این برنامه ریزی ها و کم کمکی بیشدرتر به فکر خودمون باشیم!!!
خدایا شکرت
پی نوشت:
یه جلسه ضمن خدمت با موضوع خانواده داشتیم سخنران حرف قشنگی زد گفت به تجربه ثابت شده مردان در اول زندگیشون خودخواهنو زنان فداکار!اما با گذشت زمان مرد با رویارویی زندگی با مشکلات هضم میشه و فداکارتر از زن میشه و زنان خودخواه تر میشن!
میدونم همسرم به خاطر من و زندگیمون زحمت میکشه . اما وقتی نگاه میکنم گذشت خودم رو خیلی بیشتر از ایشون میبینم. با اینکه منم سرکار میرم بیشتر از خودش حواسم به سلامتیشو روح و روانشه!
شوشوخان میدونه چه گوهر تو خونه داره خیالش رااااحته
اگه قدرتو ندونه که میام میدزدونمت ازش^__^ بهشون گوش زد کنااااا :دی
در ضمنشم...دلت نگیره.کی بود میگفت روزایی که شوشوخان خونه نیستن منم میتونم بدون عذاب وجودان به کارایی ک دوس دارم و حاج بابا برسم حوصله مم سر نمیره؟؟؟؟ آیکون تفکررررر و اینا...
+آخخخخخخ دلم برا حسنا تنگ شده گریه ریش دااااار