چند وقت ننوشت^_^
1- دیروز یکی از دوستای خوب مجازی رو دیدم. یسری و سارا حدس بزنین :)
سودا جیجررررر. جاتون خالی خیلی خوب بود. دلم نمی اومد ازش جدا شم
2-برا شنبه شب شاخ غول شکسدم و قوم و خویش شوشوخان رو دعوت کردم. قراره هردوجور غذاشم خودم درست کنم با دسرهاش. فقط یه برنج رو از بیرون میگیرم.
چن روزه کارم شده درست کردن تک تک شون تا دسدم بیاد چی چطوره^_^
3-ماشینمون داره بدجوری اذیت میکنه!گاهی اوقات دزدگیرش از کار می افته و درش باز نمیشه. هر دوبار شانس اوردم شوشو باهم بوده.
4-هرچی چشم میکشم اداره سبد ماه رمضون رو بده اما خبری نیس!!!میگما نکنه به ادارات دیگه دادن اما ما رو یادشون رفده:(((
5-احتمالا چن وقته دیگه حاج بابا جابه جا میشن از این خونه!این خونشون با همین وسایل می مونه میرن طبقه بالای خونه خواهرم. ای چه حالی میده باید بریم برا بابایی جهاز بخریم خخخ
بازار گردیم کم شده بود که به لطف خدا دوبار نصیبمون میشه^_^
فعلا حرفی ندارم@_@