خواستگاری
چهارشنبه, ۲۲ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۰۸:۱۱ ق.ظ
دیشب خواهری زنگ زده که میای بریم خواستگاری؟
راستش دفعه اولیه دارم میرم خواستگاری:|
یادم باشه اون بلاهایی که اون خواستگارای ... سر خودم می اوردن یا اون نگاهاشون رو
نصیب این طفل معصوم نکنم:)
یادم باشه لالمونی نگیرم بشینم و اخمامو تو هم کنم هرچی هم مامانه دختر بگه بفرمایین بگم ممنووووون میل ندارم:|
تمومشو تا اخر میخورم خخخخ .حالا شانس من که تازه رژیممو شروع کردم.فکر کنم ناهارم نباید بخورم تا جبران شیرینی و بستنی اش بشه:|
عمرا دیگه اگه خواهرم منو ببره خواسدگاری خخخخ
+ دیشب شوشوخان میگن من که شب ولادت حضرت ابولفضل خدا شما رو قسمتم کرد و جواب بله رو بعد شش ماه لطف فرمودین(دروغکی میگه ناز خودشم کم نبودااا) خداکنه دختر این خانواده هم قسمت
حامدخان باشه و دست خالی برنگردین:)
با این حساب قرار امشب عروس بیاریم:))))))
انشالله هرچی خیره .
۹۵/۰۲/۲۲