روز نوشت
دوشنبه, ۱۶ فروردين ۱۳۹۵، ۰۸:۱۴ ق.ظ
سه روز بعد مراسممون هردومون تازه دیروز رفتیم سرکارامون.
خیلی خوب بود جای همتون خالی. اما از اون بهترترش که خیلی اتفاقی هردومون بهترین روزها می دونیمش این سه روز بود:)
با خیال راحت باخونه جدید در کنار هم این سه روز وسایلا رو مرتب کردیم.
خالم می گفدن تا یه هفته ای وسایل جهیزیه تو جمع نکن >_< اما نشون به این که من همون شب عروسی وقتی مهمونا رفتن لباسمو در اوردم و افتادم به جون خونه ^__^
خوووو اخه همه چی تو دست پامون بود از همه بدتر خونه رو کوچیک کرده بود، این همه وسایلو من غصه شو داشدم که کجا جا بدم>_<
همین شد که شوشوخان از روز بعدش پا به پای من در جمع کردن وسایل خونه همراهم شدن.
خنده دارش اینه که تازه وسایل رو از خونه حاجی اوردیم اما باز دوباره چند قلمشو بار ماشین کردیم بردیم خونه حاجی گذاشدیم.خوووو فعلا لازمشون ندارم.
+ خوشحال بودم که تا سه روز اشپزی یخده تعطیل اما زهی خیال باطل از روز دوم اشپزی شروع شد:(
الان هم تمام راهنماهای وسایل برقی رو گذاشدم توی کیفم همه جا با خودم راه می برم که هر وقت شد بخونمشون! مردم رمان می خونن و اشعار عاشقانه! من هم راهنمای وسایل برقی خونه:)))
خیلی خوب بود جای همتون خالی. اما از اون بهترترش که خیلی اتفاقی هردومون بهترین روزها می دونیمش این سه روز بود:)
با خیال راحت باخونه جدید در کنار هم این سه روز وسایلا رو مرتب کردیم.
خالم می گفدن تا یه هفته ای وسایل جهیزیه تو جمع نکن >_< اما نشون به این که من همون شب عروسی وقتی مهمونا رفتن لباسمو در اوردم و افتادم به جون خونه ^__^
خوووو اخه همه چی تو دست پامون بود از همه بدتر خونه رو کوچیک کرده بود، این همه وسایلو من غصه شو داشدم که کجا جا بدم>_<
همین شد که شوشوخان از روز بعدش پا به پای من در جمع کردن وسایل خونه همراهم شدن.
خنده دارش اینه که تازه وسایل رو از خونه حاجی اوردیم اما باز دوباره چند قلمشو بار ماشین کردیم بردیم خونه حاجی گذاشدیم.خوووو فعلا لازمشون ندارم.
+ خوشحال بودم که تا سه روز اشپزی یخده تعطیل اما زهی خیال باطل از روز دوم اشپزی شروع شد:(
الان هم تمام راهنماهای وسایل برقی رو گذاشدم توی کیفم همه جا با خودم راه می برم که هر وقت شد بخونمشون! مردم رمان می خونن و اشعار عاشقانه! من هم راهنمای وسایل برقی خونه:)))
۹۵/۰۱/۱۶