میخام امروز یک اعترافی بکنم!
یا خوشی زده زیر دلم یا اینکه الکی ایرادگیر و حساسم!
احساس می کنم و می بینم مادرشوهر و خواهرشوهرم برا عروساشون
یکجور رفتار نمیکنن. نمی دونم این قضیه به دامادها برمیگرده یا خودشون!
اولا موقع خودم فکر میکردم خیلی از رسوم رو بلد نیستن برا همین در عین سختی برام می گذشتم!
اما می بینم نععععع زهی خیال باطل خوبم بلدن!سر دومادی این پسرشون که خوب دارن بجا میارن!
شیطون حسابی رفته تو جلدم خداکنه بیرون بیاد.
دوست دارم به روشون بیارم. البته خیلی جاها هم میارم چون ادم توداری نیستم. ولی چقد بده کینه ای بودن با اینکه ادمای خوبین.
دلم برا شوشو میسوزه چند روزه بهش چیزی میگم تو خودشه.