سلااام دوستای مهربونم.
طبق وعده ای که داده بودم چن تا عکس از شب یلدای سال گذشته در ادامه مطلب گذاشتم:))))
سلاااام
بعد مدتها اومدم ^_^
خوبید؟ خوشید؟
هعععی یادش بخیر سال پیش همچین موقع هایی داشدم فصل اخر پایان نامه مو می نوشدم بدم زودتر به استاد -_-
چه خوب شد تموم شدااااا واقعا حومصله درس خوندن دیگه نداشدم^_^
همون موقع ها داشدیم خونمون رو بازسازی می کردیم تا زودتر بریم سرخونه زندگیمون.همش یه پامون بازار بود با شوشویی. از خرید شیرآلاتو سرامیک گرفته تاااااااااااااااااا وسایل خونه!
وای یعنی به معنای تمام از بازار رفتن سیر شده بودیم. خوشحال بودیم که دیگه نمیخواد تا مدتها بعد زندگیمون بریم بازار ^_^ اما از اونجایی که خانما عشقشون بازاره من یه ماه نشده دلم برا بازار تنگ شد برا همین راهی بازار و خریدای خنزر پنزر شدم *_^
تو این روزا و شبا مخصوصا شب یلدا خیلی باشوشو یاد سال گذشته کردیم که خونمون دعوتی شب یلدا داشتیم. چقد من استرس پایان نامه مو داشدم :/ همه کارها رو خواهرای طفیم انجام دادن.
هوسم کرد چند تا عکس از سفره اون شب براتون بزارم حالشو ببرین :)))
اما امسال همه چیز متفاوت تر شده !
اون استرسا تموم شده و از همه مهمتر اینکه یه نخودی تو راه داریم:)
امسال اولین شب یلدای سه تاییمون باهم بود^_^
خداروشکر.
پی نوشت:المی جونم وبتو که ترکوندی جیجرم پس رمز پست قبلی رو میزارم اونی که همه ما برات ارزو داریم و هدفت هم هست. خانم .....(جای خالی رمزه)